کد مطلب:223741 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:127

ابومسلم خراسانی
یكی از شخصیت های سیاسی كشور باستانی و از نوابغ روزگار ابومسلم اصفهانی خراسانی است ابومسلم غلام بكیرین ماهان بود كه چون ابراهیم امام متوجه خراسان شد او هم بمرو رفت.

این مرد دارای روح سلحشوری و نبوغ و سیاست و اخلاص بعباسیان بود و در خدمت آنها از حد گذرانیده است. ابومسلم دارای غریزه نیرومند جنگی و صلابت قلب در اسراف سفك دم و حزم و متانت و شدت و خشنونت بود.

ابومسلم اصلا اهل كرج ابودلف (كررود سلطان آباد) است كه ضمیمه اصفهان بود و در اصفهان نشو و نما یافت و بدین مناسبت او را اصفهانی گویند متولد سال 100 هجری و با پدرش بخراسان رفت اقامت گرفت و قریه «سفیدنج» كه از قراء مرو در خراسان است محل خروج ابومسلم است كه در سال 128 هجری قیام كرد و در صحرای آنجا نیروی خود را جمع آوری كرده و خروج نمود از اطراف مردم سلحشور و جنگجو تجمع كرده و لباس سیاه و پرچمهای



[ صفحه 165]



سیاه كه آئین عباسیان بود پوشیدند و مانند روز عید اضحی و فطر مجلس آراستند و خطبه خواند و نمازی بدون اذان و اقامه «بر خلاف امویین كه شش تكبیر در نماز عیدین و حمایت می گفتند» بجا آوردند و چون جمعیت زیاد شد و آن صحرا مطروس از جمعیت گردید حركت كردند بطرف «ماخوان» كه دهی بزرگ و دارای مسجد جامعی بود رفتند عده مردمی كه در آنجا جمع شدند بنقل مورخین هفت هزار نفر بودند كه برای سقوط دولت اموی علیه مروان حمار خلیفه عصر قیام كردند و بنظم و نثر شعار می دادند - و این اشعار را برای اعلان جنگ نوشته نزد مروان حمار فرستادند:



اری بین الرماء و میض نار

و یوشك ان یكون لها ضرام



فان لم تطفها عقلاء قوم

یكون وقودها جثث و هام



فان النار بالعودین تذكی

و ان الحرب اولها كلام



فقلت من التعجب لیت شعری

أأیقاظ امیة ام نیام



چون نماینده آنها باین شعر نزد مروان رسید سخت در اندیشه فرورفت و نوشت سرلشكران را حاضر كنند و خود را مهیای جنگی سخت نمود - نصر پیشكار لشكری چون این نامه را خواند برای قشون و اصحابش نوشت «اما صاحبكم فقد اعلمكم انه لانصر عنده».

در هر حال ابومسلم خروج كرد و قیام نمود و جنگید موفق شد دولت اموری را سقوط دهد.

بیهقی می نویسد: از ابومسلم خراسانی پرسیدند چه چیز تو را موفق گردانید [1] گفت تدبیر - كتمان مقصد - حزم - صبر - محیط مناسب و این شعر را خواند:



ادركت بالحزم و الكتمان ما عجزت

عنه ملوك بنی مروان اذحشدوا



ما زلت اسعی علیهم فی دیارهم

و القوم فی غفلة بالشام قد قدروا



حضی ضربتهموا بالسیف ما انتبهوا

من نومة لم ینمها قبلهم احد



و من رعی غنما فی ارض مسبعة

و نام عنها تولی رعیها الاسد




[1] المحاسن و المساوي بنقل عصر المأمون ص 86 ج 1.